دولتها در روزهای پساجنگ چه باید بکنند؟

جنگ ایران
به گزارش کانگورو به نقل از دنیای اقتصاد، در روزهای پس از جنگ، اگرچه صدای انفجارها خاموش شده. اما صدای بیصدای زندگی مردم تازه به گوش میرسد.
صدای مغازهای که کرکرهاش بالا نمیرود. رانندهای که هنوز جرأت نمیکند دوباره پشت فرمان بنشیند. کارگری که نمیداند فردا صبح کاری برای رفتن خواهد داشت یا نه.
در همین روزهاست که چشمها به دولت دوخته میشود. مردمی که در ۱۲ روز جنگ. کارشان معلق شده، درآمدشان قطع شده و بازار زندگیشان از حرکت ایستاده. حالا منتظرند ببینند دولت چه میخواهد بکند. آنها حالا چشمانتظار تدبیریاند که نهفقط امنیت که معاش را هم به خانهها برگرداند.
هر جنگی، فارغ از جغرافیایش، اقتصاد را از چند جهت هدف قرار می دهد. زنجیره تامین کالا مختل میشود. سیستم حملونقل کند یا گاهی متوقف میشود. بانکها و سامانههای مالی دچار اختلال میشوند.
بازارها نوسانی میشوند و سرمایهگذاران عقبنشینی میکنند. اما مهمتر از همه، آدمها هستند. که از جریان عادی زندگی بیرون پرتاب میشوند.
در روزهای جنگ، معمولا نه خریدی انجام میشود، نه سفارشی ثبت میشود، نه حقوقی واریز. برای بعضی از مردم، شاید این فقط دوازده روز از سال بوده. اما برای خیلیها، این دوازده روز، حکم تمام سال را داشته است.
آنهایی که شغلشان روزانه است؛ رانندگان، فروشندگان، کارگران، مشاغل خدماتی. و حتی کسبوکارهای آنلاین که با قطع و وصل اینترنت و ناامنی در ارسال کالا عملا قفل شدهاند.
در چنین وضعیتی، وظیفه دولت صرفا بازگرداندن آرامش نظامی نیست. باید اقتصاد را هم از زیر آوار بیرون بکشد و این کاری نیست که با یک سخنرانی یا یک دستورالعمل انجام شود.
دولت باید تصمیمهای بزرگ بگیرد؛ تصمیمهایی که نه فقط برای نجات بودجه که برای حمایت از آدمها باشد. در این روزها، مهمترین سرمایه ملی، دلگرمی مردم است. مردمی که اگر احساس کنند تنها گذاشته شدهاند. حتی در روزهای بیصدای پس از جنگ هم آرام نمیگیرند. جنگ ایران
تصویر واقعی جامعه؛ پس از آتش بس
با اعلام آتشبس در بامداد سهشنبه سوم تیر، بسیاری از نگاهها. از جبهههای نبرد به درون شهرها و خانهها بازگشت.
دوازده روز جنگ، گرچه بهظاهر پایان یافته، اما آثار آن همچنان بر چهره اقتصاد و زندگی مردم باقی مانده است. در این روزها، نخستین چیزی که جلبتوجه میکند. تعلیق یا توقف شمار زیادی از فعالیتهای اقتصادی است.
هزاران نفر از کارگران، بهویژه در واحدهای تولیدی و خدماتی، طی روزهای جنگ از کار بازماندند. و در بسیاری از موارد، نه حقوقی دریافت کردهاند و نه از وضعیت آینده شغلی خود اطلاع دارند. نبود چارچوب روشن برای جبران خسارت این افراد، میتواند آثار روانی و اقتصادی عمیقی بر خانوادههای آنها بر جا بگذارد.
از سوی دیگر، بخش قابلتوجهی از جامعه، شامل مستاجران، با دغدغههایی جدی روبهرو شدهاند. درحالیکه درآمد بسیاری از خانوادهها در این دوره قطع یا بهشدت کاهش یافته. مطالبات مالکان و سررسید اجارهها پابرجاست.
عدم مداخله سریع و مشخص دولت در این زمینه میتواند به تنش در این حوزه دامن بزند.
کسبوکارهای خرد و متوسط نیز در این میان دچار آسیب جدی شدهاند. اختلال در زنجیره تامین، توقف فعالیت مشتریان، ناامنی در سطح شهرها و قطع مقطعی ارتباطات، باعث شده بسیاری از اصناف و فروشندگان با زیان جدی مواجه شوند.
بهویژه کسبوکارهای آنلاین که به دلیل قطعی اینترنت و اختلال در زیرساختهای ارتباطی، عملا برای روزها یا هفتهها فعالیت خود را متوقف کردند و در بازگشت، همچنان با عدم اطمینان مشتریان و مشکلات پرداخت روبهرو هستند.
برای بسیاری از این کسبوکارها، بازگشت به شرایط پیش از جنگ نهتنها دشوار، بلکه بدون حمایتهای دولتی تقریبا ناممکن خواهد بود.
بازسازی کشور پس از جنگ، فقط به معنای تعمیر زیرساختهای آسیبدیده نیست. بلکه مستلزم ترمیم اعتماد اجتماعی، بازسازی نظام حمایتی و احیای معیشت شهروندانی است که بیشترین هزینه را پرداخت کردهاند.
جنگ دوازده روزه، فراتر از میدان نبرد، زندگی اقتصادی و معیشتی مردم را بهشدت تحت تاثیر قرار داد. از کارگران تعلیقشده و کسبوکارهایی که فعالیتشان متوقف شد، تا مستاجرانی که در برابر فشار اجارههای عقبافتاده گرفتار آمدهاند، همه تصویری از واقعیت تلخ و چالشبرانگیز پساجنگ را به نمایش گذاشتند.
اکنون، بیش از هر زمان دیگری، مسوولیت دولت در برابر بازسازی و حمایت از مردم سنگینتر شده است. بازسازی فقط تعمیر و نوسازی زیرساختها نیست. بلکه نیازمند بازگرداندن آرامش به زندگی مردم، ترمیم اعتماد جامعه و حمایت از کسانی است که بیشترین آسیب را دیدهاند.
اگر حمایتها و برنامههای جامع و هدفمند به سرعت اجرا نشود. تبعات اقتصادی و اجتماعی این روزها میتواند سالها بر جامعه سایه بیفکند.
پس حالا وقت عمل است؛ زمانی برای بازسازی نه فقط دیوارها، بلکه زندگیها و امیدها. جنگ ایران